نويسنده: پوريا دارابيان





 

« سينماي سفارتي » اصطلاحي است که در چند سال اخير، در ميان حواشيِ نه چندان کمِ سينماي ايران، زياد به گوش مي خورد و اشاره ي آن به برخي از فيلم هاي عمدتاً « سياه نما » و « جشنواره ي خارجي پسند » است که حتي اگر در جشنواره ي فيلم فجر رونمايي شوند و تمام جوايز آن را نيز درو کنند. باز هم کاملاً واضح است که براي مخاطبان ايراني و حتي جشنواره هاي داخل ايران ساخته نشده اند. اين موضوع از آن جا ناشي مي شود که نگاه، قبله و هدف عده اي از اهالي سينما، سفارت خانه هاي غربي است و احتمالاً بودجه اي که از همان جا مي رسد. البته براي تبليغات رسانه اي غربي ها بر ضد ايران، چه چيزي بهتر از اين فيلم هاي سياه نما که خود ايراني ها با پول خودشان ساخته اند؟ چه محصولي قانع کننده تر از « فيلمي از ايران » با عوامل ايراني با بودجه ي « ارگان هاي فرهنگي دولت ايران » که درباره ي وضعيت بغرنج و سياه داخل « جمهوري اسلامي ايران » ساخته شده باشد؟ براي غربي ها چه فرصت و دستمايه اي مناسب تر از يک سري « اعترافات دروني » از ايران؟
امّا در اين چند سال اخير، موجي جديد در اين مدل فيلم سازي جشنواره پسند آغاز شده که در آن برخي از فيلم هاي توليد شده، نه تنها براي پسند جشنواره ها و سفارت هاي غربي بلکه با بودجه اي از جانب اين سفارت خانه ها و سفارش آن ها ساخته مي شوند! فيلم هايي که بيشتر آن ها اساساً براي نمايش در خارج از کشور توليد شده و در بسياري از موارد، در داخل کشور حتي خبري هم از توليد آن ها منتشر نمي شود. يعني فيلم هايي که در داخل اصلاً وجود خارجي ندارند اما به عنوان « نماينده ي ايران » در بسياري از جشنواره ها و محافل هنري غربي شرکت مي کنند و گاه در سينماهاي غرب اکران مي شوند و يا در شبکه هاي ماهواره اي به نمايش در مي آيند.
اين واقعيت، همان پديده اي است که از آن به عنوان سينماي سفارتي ياد مي کنيم و يکي از بزرگترين مشکلات و معضلات سال هاي اخير سينماي ايران نيز همين موضوع است. البته سينماي سفارتي پديده اي است که بايد به تفصيل به چند و چون آن پرداخته شود. ( و مطالب ديگر اين پرونده نيز به همين موضوع اختصاص دارد ) اما در اين مطلب سعي بر آن بوده که اين پديده را در خلال صحبت هاي اهالي سينما جستجو کنيم.

سفارت هلند پول فيلم من را نمي دهد!

بدون شک تندترين موضع گيري در قبال سينماي سفارتي و بيش ترين و البته جنجالي ترين حجم صحبت درباره ي اين موضوع، متعلق است به « ابراهيم حاتمي کيا » که تاخت وتاز به سينماي سفارتي را پس از اولين اکران فيلم چ و در نشست خبري اين فيلم در جشنواره ي فيلم فجر آغاز کرد. او در اين نشست خبري در سخناني گفت که بازخوردهاي فراواني هم يافت و بسياري از شبه روشنفکران را به واکنس واداشت. حاتمي کيا در اعتراض به جريان سينماي سفارتي گفت: « فيلم فاخر بايد ساخته شود اما بايد به اهلش سپرده شود حمله کردن به فيلم فاخر، يک نوع کينه و ناداني است؛ انگار مثلاً کار زشتي است که فيلم ميلياردي ساخته شود. واقعيتش را بخواهيد، پول فيلم من را سفارت هلند و جشنواره ي برلين نمي دهد. اين کار بايد نظام جمهوري اسلامي انجام دهد و ريال به ريالش را خرج کند ».
البته حاتمي کيا دو سال قبل از حمله ي علني به اين جريان، در يادداشتي که خطاب به « رضا مير کريمي » و يک حبّه قندش هم نوشته بود و هم نشان داده بود که دل پري از سفارتي سازي دارد. آنجا حاتمي کيا، مير کريمي را « شاگرد مکتب فردوسي و حافظ » خوانده « که نه کوچيدند و نه شوق ترک سرزمين به فرزندانشان دادند » و خطاب به وي اما در باطن، در اعتراض به « اصغر فرهادي » و جايزه ي سياسي جشنواره ي برلين به جدايي نادر از سيمين گفته بود: « کامت شيرين ! اگر اين حبّه قندت نبود، يادمان مي رفت کجايي هستيم و با کام تلخ، در صفت سفارت خرس نشان ايستاده بوديم تا از سرزمين هميشه آفتابمان - به جبر همکار تلخ مزاج - همه مُهر دروغ بر پيشاني، متقاضي پناه به سرزمين هميشه ابري باشيم ».
پس از اکران چ در سينماها که به نوعي بازگشت حاتمي کيا به اوج نيز محسوب مي شد، وي که پس از مدت ها اين بار در قامت يک فاتح و از موضع قدرت سخن مي گفت، در بيشتر نقدها و نشست هاي مربوط به فيلم، سوزني به سينماي سفارتي نيز زد که از آن همه، مي توان به سخنان وي در برنامه هفت اشاره کرد: « فيلم سازان در ايران سه مدل هستند؛ يکي سينماي بدنه است که دکان دارند و حلالشان هم باشد. يک گروه سينماي جشنواره اي و روشنفکري است و ديده بانش آن طرف آب است و يک سينماي بومي هم هست که با درد وارد اين حوزه شده. اين نوع فيلم ساز هميشه بين دو جناح ديگر له مي شود. آن هايي که با آن طرف آب در ارتباط هستند، خدا را شکر هميشه دلارشان مي رسد و مارکوپولو هستند و در آن سوي آب ها رنگ عوض مي کنند و عکس هاي مختلف مي اندازند... »

دلارهاي عربي، دلارهاي انگليسي

اما به جز حاتمي کيا، سينماگران ديگري هم بوده اند که لابه لاي سخنانشان به سينماي سفارتي نيز پرداخته اند. از اين بين مي توان به « احمدرضا معتمدي » اشاره کرد. وي در حاشيه ي سلسله نشست هاي نمايش فيلم « سينما روايت »، در صحبتي که درباره ي مقوله ي سانسور داشت، اشاره اي هم به پول هاي خارجي وارد شده به سينماي ايران کرد و گفت: « هنرمند را نبايد سانسور کرد، بلکه بايد با هنرمند ديالوگ کرد. ديالوگ مقوله اي است که در مملکت ما زياد صورت نمي گيرد. ما سانسور مي شويم اما دوستاني که براي توليداتشان از بيرون کشور پول مي گيرند، بدون سانسور فيلم مي سازند. »
همچنين « محمود عزيزي » - که مدتي قبل پروانه ي ساخت اولين فيلم سينمايي خود را دريافت کرده است - در گفتگويي که درباره ي نخستين فيلمش با ايسنا داشت. درباره ي برنامه ي خود براي ساخت فيلم، با اشاره به دلارهاي عربي که وارد سينماي ايران مي شوند، گفته بود: « فعلاً که منابع مالي در اختيار نيست و البته تهيه کنندگان هم براي سرمايه گذاري و همکاري در هر پروژه اي، به تضمين احتياج دارند. شايد بايد اميدوار به پيدا کردن يک سرمايه گذار عرب باشم تا پولي براي ساخت فيلمم در اختيار ما بگذارد. »

چند مي گيري تبليغ کني؟!

اما در اين ميان، پايگاه هاي عربي براي فيلمي ايراني که هنوز در ايران اکران نشده است، يعني فيلم رستاخيز به کارگرداني « احمدرضا درويش »، تبليغاتي بيش از حد معمول انجام داده اند. با توجه به نگاه اين فيلم به سوژه اي پر اهميت و حاشيه هايي که حول اين پرداخت ايجاد شده و نيز شائبه هايي که درباره ي اسپانسرهاي فيلم وجود دارد، موضوعي است که بدون شک نمي تواند بي ارتباط با سرمايه گذاران اين فيلم باشد. به ويژه آن که اين فيلم داراي داستاني شيعي است و اين موضوع بسيار سوال برانگيز است که چرا اين تبليغات در حالي انجام مي شود که در رسانه هاي منطقه، هر هفته به فيلم محمد (صلي الله عليه و آله و سلم) « مجيد مجيدي » با داستاني کاملاً اسلامي، حمله هاي بسياري صورت مي گيرد.
البته « تقي عليقلي زاده » تهيه کننده ي رستاخيز درباره ي جلب مشارکت سرمايه گذاران فيلم، اين گونه بيان کرده که:
« با توجه به بودجه ي فيلم رستاخيز که در حد و اندازه هاي سينماي ايراني به ويژه بخش خصوصي، بسيار زياد است و نيز با اصرار ما در موسسه ي « فرهنگ تماشا » مبني بر پرهيز از بودجه هاي دولتي و تلاش براي جذب سرمايه ي بخش خصوصي، سعي کردي با طراحي بسته هاي توجيهي در زمينه هاي موضوعي، ساختاري، فني و اقتصادي، نظر صاحبان سرمايه ي علاقه مند به اين گونه مضامين را در کشورهاي مختلف جلب کنيم. در اين کار متخصصان و مشاوران متعددي در زمينه ي نگارش طرح توجيه اقتصادي، تحليل اجتماعي و فرهنگي و... ما را ياري دادند و در يک تلاش گسترده ي ميداني، سرمايه گذاراني از کشورهاي متعدد با سهامي بيش از پنجاه درصد جذب اين کار شدند. »

گذشته ها نگذشته!

اما بدون شک يکي از مشهورترينِ فيلم هاي سفارتي، فيلم گذشته است که با حمايت اتحاديه اروپا توسط « اصغر فرهادي » ساخته شد و در جشنواره ي کن نيز جايزه ي بهترين بازيگر را دريافت کرد و در حالي که عنوان شده بود اين فيلم ايراني است و حتي توسط دولت يازدهم به عنوان نماينده ايران در اسکار معرفي شد اما در جشنواره هاي متعددي به عنوان نماينده ايتاليا و فرانسه حاضر شد!
در اين باره نيز « ابوالفضل جليلي »، کارگردان جشنواره اي سازِ سينماي ايران که سال گذشته براي نقد و بررسي دلايل معرفي فيلم گذشته به اسکار، در لانه جاسوسي ( سفارت سابق آمريکا در ايران ) حاضر شده بود، در ضمن سخنانش درباره ي اين فيلم، علناً سفارتي سازي در سينما را تأييد کرد و گفت: « مي دانستم اين فيلم [ گذشته ] محصول کشور فرانسه است و ربطي به ايران ندارد. من هم فيلم ابجد را به سفارش فرانسه ساختم و نگاتيو آن هم دست فرانسه است و با وجود اينکه بازيگران ايراني بودند و فيلم هم در ايران فيلم برداري شده اما به آنها حق مي دهم که آن را به عنوان فيلم فرانسوي به هر جايي بفرستند. »
منبع مقاله :
نشريه نقد سينما، شماره69.